خاطرات عاشقی
تقدیم به او که نبود
ولی حس بودنش بر من شوق زیستن داد
دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را
به میهمانی گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را
به باد می داد و دست های سپیدش را به آب می بخشید
و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند
نوشته شده در جمعه 89/1/13ساعت
10:21 صبح توسط مبینا نظرات ( ) | |
قالب رایگان وبلاگ پیجک دات نت |