< خاطرات عاشقی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خاطرات عاشقی

شکوفه های صورتی فدای مهربونیات...

یه دل که بیشتر ندارم اونم فدای خوبیات


نوشته شده در جمعه 89/2/10ساعت 3:53 عصر توسط مبینا نظرات ( ) | |

تویی بهانه ابرها که می گریند:

بیا که صاف شود این هوای بارانی


نوشته شده در جمعه 89/2/10ساعت 3:47 عصر توسط مبینا نظرات ( ) | |

دلم را مبتلایت کرده بودم

خودم را خاک پایت کرده بودم

ندانستم که بی مهری و گر نه

همان اول رهایت کرده بودم


نوشته شده در جمعه 89/2/10ساعت 3:44 عصر توسط مبینا نظرات ( ) | |

یک روز فکر می کردم اگر او را با غریبه ای ببینم

 شهر را به آتش میکشم

اما امروز برای دیدنش حاضر نیستم

 حتی کبریتی روشن کنم

 


نوشته شده در جمعه 89/2/10ساعت 3:41 عصر توسط مبینا نظرات ( ) | |

مثل شقایق زندگی کن:کوتاه اما زیبا

مثل پرستو کوچ کن :فصلی اما هدفمند

مثل پروانه بمیر: دردناک اما ...عاشق


نوشته شده در پنج شنبه 89/2/9ساعت 11:11 عصر توسط مبینا نظرات ( ) | |

ای دوست دلت همیشه  زندان من است

آتشکده عشق تو از آن من است

آن روز که لحظه وداع من و توست

آن شوم ترین لحظه پایان من است


نوشته شده در پنج شنبه 89/2/9ساعت 10:38 عصر توسط مبینا نظرات ( ) | |

هرگز برای عاشق شدن به دنبال باران و بهار و بابونه نباش.

گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای

 می رسی که ماه را بر لبانت می نشاند.


نوشته شده در چهارشنبه 89/1/18ساعت 7:44 صبح توسط مبینا نظرات ( ) | |


قالب رایگان وبلاگ پیجک دات نت

کد ماوس